نگاهی نو به مشاوره

صفحه خانگی پارسی یار درباره

جملاتی که نباید به دختران مجرد بگویید

جملات , دختران مجرد ,     نظر
ازدواج موفق، نگاه آدم‌ها را به خیلی‌چیزها عوض می‌کند. به عنوان مثال، دختری‌ که به مرد رویاهایش رسیده، آرزو می‌کند همه دختران جهان احساس خوشایند او را تجربه کنند و از همین رو، وقتی با دوستان مجردش روبه‌رو می‌شود، ناخواسته چهره یک نصیحتگر را به‌خود می‌گیرد.
اگر شما هم در ‌روزهای شیرین‌زندگی مشترک‌تان به سر می‌برید، باید مراقب رفتارهایی‌ باشید که می‌تواند میان شما‌ و ‌دوستان مجردتان فاصله بیندازد: جملات اشتباهی که ناخواسته به زبان می‌آورید.


در میان جملات اشتباه، 5 جمله‌ای که نباید به دختران مجرد بگویید از این قرارند:

نگران نباش، پیدایش می‌کنی
دوست مجرد شما 30 سالگی را رد ‌کرده و هنوز مردی به زندگی‌اش نیامده؟ در چنین شرایطی او را با خودتان که ازدواج کرده‌اید مقایسه نکنید و از تلاش برای امیدوار‌کردنش دست بردارید. شاید او فعلا از این‌که تنهاست لذت می‌برد و شاید خودش این سبک زندگی را انتخاب کرده. پس هر‌بار که او را می‌بینید، نگویید نگران نباش، همسر رویاهای تو همین اطراف است و خیلی زود پیدایش می‌کنی.

غصه نخور، خیلی وقت‌داری
دختری‌که همه دوستانش به خانه بخت رفته‌اند، در صورتی‌که خیال ازدواج کردن داشته باشد، می‌داند که با بالا رفتن سن خیلی از امتیازهایی که در ‌ذهن دیگران دارد را از دست می‌دهد. احتمالا مردانی‌که به او پیشنهاد ازدواج می‌دهند، وارد چهارمین و پنجمین دهه زندگی‌شان شده‌اند و احتمالا زمانی‌که از کسی خوشش می‌آید، رقیب‌های جوان‌تری وجود دارند که رسیدن به وصال را برایش سخت کنند، پس دلیلی ندارد با دلداری دادن‌های بیهوده، او را آزار دهیـد. اگر بخواهید با کلمات به دوست‌تان ثابت کنید که هنوز زمان زیادی برای خوشبخت شدن دارد، درواقع به او می‌گویید: «زود باش؛ همه فرصت‌های خوب را داری از دست می‌دهی!»

سخت نگیر
همه آدم‌ها برای خودشان معیارها و ایده‌آل‌هایی دارند. این‌که معیارهای دوست‌تان با ایده‌آل‌های شما برای ازدواج فرق می‌کند، دلیل خوبی برای قضاوت‌کردن در مورد او نیست. قرار نیست همه آدم‌ها به یک سبک زندگی کنند، پس مدام به او نگویید ما هم در آغاز با این شرایط شروع کردیم. «همسر من هم همه ایده‌آل‌‌های مورد نظرم را نداشت یا من هم با خانواده‌اش فلان مشکل را داشتم». شما در مقامی نیستید که به او درس زندگی دهید و اگر دوست‌تان از شما تقاضای مشاوره ‌نکرده، دلیلی‌‌ ندارد ملاقات‌های‌تان را به جلسات روانشناسی تبدیل کنید.

ممکن است دیر شود
اگر دوست‌تان در بهترین زمانی‌که یک زن برای بارداری دارد، هنوز مجرد است، با انتقال نگرانی‌های‌تان به او آزارش ندهید. مطمئنا او می‌داند که در ‌چه سن و چه شرایطی قرار دارد و اگر امکان به سرانجام رساندن یک ازدواج را داشت، مسلما این فرصت را از خود دریغ نمی‌کرد. شاید او هنوز مرد ایده‌آلی را پیدا نکرده و شاید به‌خاطر شرایط خانوادگی و اقتصادی‌اش چنین تصمیمی نگرفته است. باور کنید که او بهتر از هر‌کسی می‌داند کجای‌کار است و نیازی ندارد این موضوع را به او یادآوری کنید.

اول نظر خودش را بپرسید
ممکن است او از شما برای انتخاب همسر مناسب کمک گرفته باشد و از این‌که هر ازگاهی کسانی را برای خواستگاری به ‌او معرفی کنید، استقبال کند اما بهتر است قبل از قرار گذاشتن برای او، در این مورد نظرش را بپرسید.


10چیزی که نباید از کسی توقع داشته باشید

توقع , انتظارات , غیرمنطقی ,     نظر
وقتی توقعات و انتظارات غیرمنطقی از دیگران داشته باشید یا به طور مداوم آنها را زیر میکروسکوپ قرار دهیم، فقط خودمان را اذیت کرده ایم. البته همه ما نیازمند این هستیم که نیازهای اصلی و ابتدایی مان در روابط برآورده شود، نیازهایی مثل احترام، اما اگر بخواهید روی چیز دیگری جز این حساب کنید، فقط ناامید خواهید شد.
یادتان باشد که در مسیر زندگی، هر کس در جایگاهی متفاوت با دیگری است، همانطور که حرف ها و رفتارهای او منعکس کننده آن است. اگر بخواهید رابطه ای موفق تر و شادتر داشته باشید خیلی مهم است که…
این چیزها را از دیگران توقع نداشته باشید:
-
1. توقع نداشته باشید که همه کارها را طبق استانداردهای شما «درست» انجام دهند.

اخلاقیات آدمها براساس عوامل مختلف با هم متفاوت است، عواملی مثل تربیت، فرهنگ، اعتقادات معنوی و از این قبیل. بعنوان مثال، در بعضی کشورهای آسیایی، گوشت سگ خورده میشود و در این هیچ اشکالی دیده نمی شود چون برایشان به صورت فرهنگ درآمده است. یا ممکن است شما اهل فحش دادن نباشید اما دوستتان مدام اینکار را میکند. این باعث نمی شود آدم بد یا خوبی باشد البته ممکن است طبق استاندارد بعضی ها اینکار خوب نباشد اما اینکه توقع داشته باشید آنطور که استاندارد شماست رفتار کنند، فقط باعث ناامیدی شما خواهد شد.

فقط سعی کنید که خودتان به استانداردهای خودتان پایبند باشید و اجازه بدهید دیگران هم استانداردهای خودشان را برای زندگی داشته باشند.
-

2. توقع نداشته باشید که کامل باشند.

اگر نقص ها را کمال ببینید هیچوقت ناامید نخواهید شد. اما خیلی ها هنوز وقتی دیگران اشتباه می کنند به آنها سخت می گیرند و با همین روش برخورد روابطشان از بین می رود. این وسواس برای کامل بودن موجب افسردگی، اضطراب، بیماریهای مزمن و خطر اقدام به خودکشی میشود.
اجازه بدهید دیگران اشتباه کنند و از اشتباهاتشان درس بگیرند. به این فکر کنید که اگر هیچکس اشتباه نمی کرد دنیا واقعاً چه شکلی می شد. همه ما ربات هایی سرد و بیاحساس بودیم که هیچ لذتی را در زندگی تجربه نمی کردیم.
-
3. توقع نداشته باشید که با همه حرف هایتان موافق باشند.

حتی بهترین دوست ها در همه چیز با هم هم عقیده نیستند، پس اگر دیگران با چیزی که میگویید مخالفت کردند یا دیدگاهی متفاوت داشتند، ناراحت نشوید. اگر قرار بود همه آدمهای دنیا یک جور فکر کنند، دنیا جای خسته کننده ای میشد. دیدگاه ها و اعتقادات متفاوت و خاص ما باعث میشود دنیا رشد کند.
تصور کنید اگر با استفاده از سوخت فسیلی برای راه انداختن ماشین هایمان، خانهها یا هر چیز دیگر موافق بودید چه بلایی سرمان می آمد. اگر این اختلافات عقیده ای نبود امروز ماشین ها برقی و انرژی خورشیدی نداشتیم.
-
4. توقع نداشته باشید که فکرتان را بخوانند.

بعضی ها بینش قوی تری دارند اما خیلی ها قادر به فهمیدن احساس یا نگاه شما نیستند. اینکه شما نسبت به احساس دیگران حساس تر هستید به این معنی نیست که بقیه هم باید همه چیز را از نگاه شما بخوانند. همه دوست ندارند روانشناس باشند، به همین دلیل خودتان را خیلی روشن و واضح ابراز کنید تا دیگران مجبور نشوند که فکر و احساستان را حدس بزنند! گفتگوی صادقانه و آزاد روابط مستحکم تری میسازد.
-
5. توقع نداشته باشید که هر بار زمین خوردید، بلندتان کنند.

البته دوستان و خانواده خوب وقتی نیاز داشته باشید به کمک شما می آیند اما برای پاک کردن خاک روی لباستان از آنها توقع نداشته باشید. آنها هم مشکلات درونی خودشان را دارند و نمی توانند هم وزن مشکلات شما و هم مشکلات خودشان را تحمل کنند. میخواهند کمکتان کنند اما نه همیشه و نه در همه زمان ها. این به آن معنی نیست که به شما اهمیت نمی دهند، این یعنی گاهی باید خودتان به تنهایی بار مشکلات و چالشهایتان را به دوش بکشید.
-
6. توقع نداشته باشید که درکتان کنند.

«همه آدمها مسیر زندگی شما را درک نمی کنند. اشکالی ندارد، زندگی آنها نیست که آن را بفهمند، زندگی شماست.»
تا وقتی خودتان، خودتان را درک می کنید، نیازی نخواهید داشت که از دیگران تاییدیه بگیرید. آنوقت دیگر اینکه شما و زندگی تان را درک نمی کنند برایتان عذاب آور نخواهد بود.
-
7. توقع نداشته باشید که آنطور که شما با آنها رفتار می کنید با شما رفتار کنند.

در حالت ایدآل همه آدمها از قانون طلایی پیروی می کنند اما متاسفانه ما در جهان ایدآلی زندگی نمی کنیم. تازمانیکه همه آدمها باملاحظه تر شوند، باید بپذیریم که با ما بد رفتار کنند چون هنوز نمی توانند رابطه درستی حتی با خودشان داشته باشند. با دیدی مهربانانه به رفتار آنها نگاه کنید تا اگر آن اندازه که شما با آنها مهربان هستید، با شما مهربان نبودند، ناراحت و ناامید نشوید.
-
8. توقع نداشته باشید که همان آدمی بمانند که یک سال پیش بودند.

آدمها برحسب تجربیات و شرایط زندگی شان به مرور زمان تغییر می کنند. همه آدمها هر روز در جنگی سخت دست و پنجه نرم می کنند و هیچکس جز خودشان واقعاً آن را درک نمیکند. پس وقتی میخواهید قضاوتشان کنید، این را به یاد داشته باشید. آدمها را با همه تغییراتی که داشته اند دوست داشته باشید، نه فقط وقتی با ایدآلها و استانداردهای شما همخوانی داشته باشند.
-
9. توقع نداشته باشید که همیشه همه چیز را با هم داشته باشند.

توپ ترکش زندگی هرازگاهی به همه می خورد و برای آدمهای مختلف جمع و جور کردن خودشان ممکن است زمان متفاوتی طول بکشد. به دیگران محبت داشته باشید و درک کنید که همه آدمها همیشه همه تلاششان را می کنند. سعی کنید ارزش بیشتری به دنیا و به روابطتان بدهید و سعی نکنید دیگران را در اداره زندگی شان کنترل کنید.
-
10. اگر خودتان به خودتان عشق نداده اید، توقع نداشته باشید که به شما عشق بورزند.

همه روابط با شما شروع شده و با شما تمام می شود.به همین دلیل اگر می خواهید کسی به شما عشق بورزد، باید اول در خودتان عشق بکارید. اینکه از دیگران برای اینکه با عشقی که خودتان نمی توانید به خودتان بدهید، بمبارانتان کنند استفاده کنید، فقط رابطهای غیرجدی و توام با عذاب خواهید داشت. وقتی رفتار محبت آمیزتری با خودتان داشته باشید، رابطه تان با دیگران زیباتر و غنیتر خواهد بود.
«یادتان نرود که اول عاشق خودتان شوید.» 
 

آنچه درباره پول نباید به کودکمان یاد دهیم

من همیشه سعی می‌کنم چیزهای زیادی درباره پول به کودکم یاد دهم اما تازگی به این نتیجه رسیدم که نباید بعضی چیزها را به کودک آموخت.
5 جمله‌ای را که نباید درباره پول به کودکتان بگویید:


پول خوب/بد است


پول یک جسم بی جان است. نمی‌توان آن را خوب یا بد نامید. پول، پول است. یک مبل هم یک مبل است اما آیا شما آن را خوب یا بد خطاب می‌کنید؟ این درباره پول هم صدق می‌کند و آنچه خوب یا بد است راهی است که شما از آن استفاده می‌کنید.

پول هایت را فقط جمع کن

یاد دادن به کودک برای این که پولش را جمع کند، کار سختی نیست. آنچه سخت است آموزش برقراری تعادل میان خرج و ذخیره کردن آن است. اگر شما تمام پول‌تان را ذخیره کنید، لذت زندگی را از یاد خواهید برد. شما باید به کودکتان یاد دهید که پول‌اش را ذخیره و به همان نسبت از خرج کردن آن لذت ببرد.

پول می‌تواند تو را به آرزوهایت برساند

بله درست است، چیزهایی زیادی را می‌توان با پول خرید اما چیزهای زیادی هم وجود دارند که با پول به دست نمی آیند مانند وقار، احترام، عشق، شادی، دوست و عزت نفس.

قدرت دست ثروتمندان است

این مورد نیازی به آموزش ندارد، کودکتان با کمی دقت در اطراف‌اش آن را درک خواهد کرد. آیا شما برای خرید چیزی از همسرتان پول یا اجازه می‌گیرید؟ همین باعث می‌شود که او فکر کند هر کسی پول بیشتری دارد، قدرتمندتر است. سعی کنید به کودکتان نشان دهید که هیچ فردی در خانواده به خاطر پول، قدرت و کنترل بیشتری ندارد.

راههای زیادی برای مدیریت مالی وجود دارد

یکی از بهترین چیزها در مورد پول این است که راههای بسیاری برای افزایش آن وجود دارد. راههای زیادی برای کار کردن، پول در آوردن، ذخیره کردن... و شما با توجه به شخصیت و توانایی‌هایتان می‌توانید آن را مدیریت کنید. شما باید راههای گوناگون را به او نشان دهید تا خود بتواند بهترین راه را انتخاب کند.

تنها قانونی که هر کسی باید درباره پول بداند این است که برای پولدار شدن باید از آنچه در می‌آوریم، کمتر خرج کنیم.
-

عجیب ترین علل احساس خستگی که تا به حال نمی دانستید

عجیب‌ترین , علل احساس , خستگی ,     نظر
خستگی دلایل مختلفی دارد و می‌تواند بر سلامت اثر بگذارد، به همین دلیل لازم است تا در صورت احساس خستگی دلیل‌ آن به دقت مورد واکاوی قرار بگیرد.

پژوهشگران در جدیدترین تحقیقات خود عللی جدید برای ابراز حالت خستگی در افراد شناسایی کرده‌اند. گفتنی است؛ اکثر مواردی مانند کمبود آهن در خون و یا کم کاری تیروئید و کم خوابی از موارد اصلی ایجاد خستگی در افراد است اما تحقیقات جدید مواردی کاملا منحصر به فرد که سبب خستگی در افراد می‌شود را نیز پیدا کرده است.

بررسی‌ها نشان می‌دهد، بر اساس تحقیقات دانشگاه Langone شهر نیویورک ایالات متحده نوشیدن بیش از حد قهوه می‌تواند باعث افزایش قند خون و به دنبال آن بروز ضعف و خستگی در افراد شود. قهوه به دلیل دارا بودن کافئین باعث ترشح هورمون استرس، آدرنالین و کورتیزول و به دنبال آن بی خوابی و خستگی در افراد می‌شود. علاوه بر کافئین خوردن غذاهای سرشار از کربوهیدرات نیز می‌تواند سبب افت انرژی و بروز خستگی زودرس در افراد شود.
کارشناسان به ویژه کربوهیدرات‌های موجود در نان سفید، آرد سفید و پاستا را از جمله عوامل اصلی بروز خستگی در افراد می‌دانند. خوردن بیسکوئیت، شکلات و چیپس نیز می‌تواند باعث ایجاد خستگی در افراد شود، این خوراکی‌ها باعث افزایش سرعت جریان خون و به دنبال آن بالا رفتن قند خون و ایجاد احساس خستگی در افراد می‌شوند.
عدم خوردن به اندازه پروتئین در مواد غذایی نیز می‌تواند باعث عدم تنظیم میزان انرژی بدن و به دنبال آن بروز خستگی در افراد شود. در مردان کاهش سطح هورمون تستوسترون و در زنان دوره قبل از چرخه شروع قائدگی ماهیانه نیز می‌تواند باعث ایجاد خستگی، بی حالی و حتی بروز بیماری شود


7 خواسته خانمها از شریک زندگیشان

مردان زیادی هستند که این ویژگی‌ها را به حد کمال ندارند، ولی به اندازه‌ای دارند که بتوانند زن زندگیشان را خوشحال کنند. این‌‌ همان حدی است که شما به داشتن این ویژگی‌ها نیاز دارید: به حدی که همسرتان را خوشحال و شاد نگه دارید.

1-صداقت- ولی نه بیش از حد نیاز

زن‌ها نمی‌خواهند که همسرشان در مورد مسائل مهم به آن‌ها دروغ بگوید. آن‌ها می‌خواهند بخش مهمی از زندگی همسرشان، حتی مهم‌ترین بخش آن باشند. هر زنی می‌خواهد بداند در زندگی همسرش چه می‌گذرد و می‌خواهد که مرد زندگی‌اش به او اعتماد داشته باشد. در نگاه زنانه آن‌ها یک روح در دو بدن هستند، زندگی او و مرد زندگی‌اش یکی است. او می‌خواهد مرد زندگی‌اش طوری عمل کند که مجبور نباشد به خاطر کارهایی که کرده به او دروغ بگوید، اگر غیر از این باشد نشان دهنده این است که خطایی صورت گرفته است که باید پنهان شود.

اما او همیشه و تحت هر شرایطی لازم نیست حقیقت را بشنود. گاهی لازم است در مورد چیزهای سطحی و بی‌اهمیتی مثل اینکه رنگ جدید مویش چقدر به او آمده، و اینکه اضافه وزنش زیاد به چشم نمی‌آید یا اینکه موهای کوتاهش قشنگترش کرده‌اند به او دروغ بگویید. همه ما گاهی زشت می‌شویم، ولی دلمان نمی‌خواهد کسی این مسئله را به رویمان بیاورد.

2. درک – دوست ندارد همه چیز را خودش توضیح دهد.

او می‌خواهد به طور کامل بشناسیدش. چرا؟ زیرا تنها آن موقع است که او را به خاطر خودش دوست خواهید داشت. همه ما گاهی نیاز به تایید این موضوع داریم که ارزش دوست داشته شدن را داریم. خود واقعی ما، نه آن کسی که دیگران فکر می‌کنند هستیم. حتی اگر به این تایید نیازی نداشته باشید نیز، از آن خوشحال خواهید شد.
وقتی کسی را داشته باشید که شما را درک کند در واقع کسی را دارید که شما را‌‌ همان طور که هستید می‌شناسد و در نتیجه سوء تفاهم و عدم درک متقابل به وجود نمی‌آیند. زمانی که طرفین همدیگر را می‌شناسند و درک می‌کنند به بخشی از وجود یکدیگر تبدیل می‌شوند.

 


3. توجه – او می‌خواهد بداند برای شما اهمیت دارد.

اینکه کسی برای شما اهمیت قائل شود بدین معنا است که شما در زندگی تنها نیستید. بیشتر مردم مجبور هستند خودشان به خودشان توجه کنند و حقیقت این است که این اصلا کار ساده‌ای نیست. ما همیشه توانایی و آمادگی ذهنی لازم برای توجه به خودمان را نداریم. گاهی چه از لحاظ فیزیکی و چه از لحاظ روانی توانایی اینکه همیشه از خودمان مراقبت کنیم را نداریم و این دقیقا‌‌ همان زمانی است که بیشترین نیاز را به توجه داریم.
او انتظار دارد زمانی که به شما نیاز دارد در کنارش باشید و در به دوش کشیدن بار مشکلاتش شریک شوید. شاید به نظر شما خودخواهانه بیاید، ولی او می‌خواهد شما زندگی‌اش را کمی آسان‌تر کنید. ولی خوب این را هم در نظر داشته باشید که او نیز در مقابل، زمانی که هیچ کس دیگری کنارتان نخواهد بود شما را تنها نخواهد گذاشت و در کنارتان باقی خواهد ماند. این معامله‌ای عادلانه است، نیست؟


4. قدرت – دوست دارد از نظر فیزیکی و ذهنی قوی باشید

هیچ زنی از مرد ضعیف خوشش نمی‌آید، این مخالف با طبیعت آن‌ها است. این بدان معنی نیست که او می‌خواهد شما مثل هرکول باشید، بلکه می‌خواهد با تصور ذهنی او از یک مرد مطابقت داشته باشید. او می‌خواهد این قدرت و احساس امنیت ناشی از آن را در حضور شما حس کند. او هم چنین می‌خواهد شما باهوش باشید و از قدرت ذهنی بالایی برخوردار باشید.
این ذهنیت از آبا و اجداد غارنشینمان به ما انتقال پیدا کرده است و زنان همیشه به مردان قوی‌تر جذب می‌شوند. او می‌خواهد قوی باشید، زیرا این باعث لذت و احساس امنیت در او شده و شما را برای او جذاب می‌سازد.


5- مهربانی- این ویژگی قابلیت شما در عاشق بودن را نشان می‌دهد.

یک زن نمی‌خواهد که مرد زندگی‌اش تنها او را دوست داشته باشد، بلکه می‌خواهد زندگی و موجودات زنده را نیز دوست داشته باشد. او مردی می‌خواهد که مهربان باشد، مردی که دیگران به او اطمینان دارند و مورد تعریف و تمجید قرار می‌دهند. او یک مرد خوب می‌خواهد. او مهربانی و ترحم را نشانه ضعف شما نمی‌داند و واقعیت نیز همین است.
مردان زیادی هستند که مردانگی را با سنگدلی و خشم و بدخلقی هم معنا می‌دانند. این خیلی غم انگیز است و قلب مهربان او را به درد می‌آورد. شما برای اثبات قدرت و مردانگی خود نیازی به سنگدلی و بداخلاقی ندارید، گاهی فقط با کمک کردن به یک نفر می‌توانید مردانگی خود را به او ثابت کنید.


6- امنیت – هم مالی، هم جانی

نیازی نیست میلیونر باشید (راستش را بخواهید برای برخی زنان لازم است میلیونر باشید!)، ولی برای بیشتر زن‌ها تنها دانستن اینکه شما توانایی‌های لازم برای کسب در آمد را دارید کافی است. به طور کلی، چیزی که برای آن‌ها در الویت است عشقی است که به شما دارند، ولی آن‌ها نیاز به این دارند که احساس امنیت مالی نیز داشته باشند.
او می‌خواهد مطمئن باشد که شما او را از هر نوع آسیب فیزیکی حفظ می‌کنید، می‌خواهد بداند که امنیت، سلامت و راحتی او را حفظ خواهید کرد. شاید درآمد او از شما بیشتر باشد، در این صورت او با سخاوت تمام در تامین مخارج زندگی به شما کمک خواهد کرد، ولی اینکه ببیند شما چشم به دست او دارید و اینکه احساس کند توانایی تامین نیازهای او را ندارید او را نسبت به شما دلسرد خواهد کرد.


7. وفاداری بی‌قید و شرط – می‌خواهد تنها زنی باشد که شما می‌بینید.

همه ما خودخواهی‌های مخصوص به خودمان را دارد، زن یا مرد، هیچ فرقی نمی‌کند. ما می‌خواهیم احساس کنیم موجود خاصی هستیم. می‌خواهیم احساس تک بودن و برتری نسبت به بقیه داشته باشیم. این بخشی از ذات ما است و هیچ راه فراری از آن نیست. یک زن نیز مردی را می‌خواهد که تمام دنیایش حول او بچرخد و تنها او را ببیند، او و فقط او.
او می‌داند که زیبا‌ترین یا باهوش‌ترین زن دنیا نیست، نیازی نیز ندارد که باشد، او تنها می‌خواهد در چشم شما زیبا‌ترین و بهترین زن دنیا باشد. او می‌خواهد شما فکر کنید که او بهترین اتفاق زندگی شما بوده است. این احساس را به او انتقال بدهید و ببینید که چگونه خوشبخت‌ترین زن دنیا خواهد بود و شما را نیز خوشبخت خواهد کرد.


چگونه اعتماد به نفس کودکانمان را افزایش دهیم

برای اینکه به رشد اعتماد به نفس کودکتان کمک کنید به این موارد توجه کنید:

-بر توانایی‌ها و موفقیت‌های کودکتان تأکید کنید.
ـ به او نشان دهید که به توانایی‌هایش ایمان دارید.
ـ اسباب موفقیت فرزندتان را فراهم کنید.
ـ واکنشی که به موفقیت‌های آنها نشان می‌دهید،‌مثبت اما واقع‌بینانه باشد.
البته هیچ پدر و مادری نمی‌تواند جلوی تمام شکست‌های ممکن فرزند خود را بگیرد. کودکان شکست را نیز مثل موفقیت‌ تجربه می‌کنند.اما آنهایی موفقند که ضعف‌ها و اشتباهاتشان را می‌پذیرند و در آخر به این نتیجه می‌رسند که به رغم همه چیز، شایسته‌اند. طبق یک ضرب‌المثل قدیمی،‌«هیچ چیزی به اندازه موفقیت یاددهنده نیست». اجازه دهید فرزندتان طعم شیرین موفقیت را بچشد. او را بیشتر در موقعیت‌هایی قرار دهید که احتمال موفقیت هست، نه شکست:
ـ لباس‌هایی را که مشکل پوشیده می‌شوند شما تنش کنید و لباس‌های ساده را به آنها واگذارید.
ـ برای اینکه از صدمه دیدن آنها جلوگیری کنید برای آنها ظروف پلاستیکی تهیه کنید.
ـ اشیایی را خریداری کنید تا بتوانند دستکاری‌شان کنند.
ـ آنها را درگیر تجربه‌های متنوع جسمی، ذهنی و اجتماعی کنید.
تشویق
اعتماد به نفس شبیه موج کوچک است. وقتی کودک احساس کند در حوزه‌ای خاص دارای تونایی است، احتمالاً این احساس خود را به سایر زمینه‌ها نیز گسترش خواهدداد. این موج غالباً با اولین تشویق‌های والدین به وجود می‌آید. تشویق، اعتماد به نفس کودک را پایه‌ریزی و سازماندهی می‌کند. رفتار اشتباه در اکثر موارد نتیجه عدم تشویق است. تشویق در ایجاد اعتماد به نفس کودک،‌به‌ویژه مواقعی که درست رفتار می‌کند، بسیار تأثیرگذار است. متأسفانه اکثر روش‌های تربیتی ما بین تجربیات غیرتشویقی،‌سرخوردگی، افراط‌کاری، توجه بیش از اندازه یا غفلت کردن نوسان دارند.
تشویق یا ستایش؟
تشویق ، چیزی بیش از تمجید است. در حقیقت، ستایش کردن یکی از عوارض تشویق نادرست به حساب می‌آید،‌زیرا وقتی آن را به کار می‌برید،‌کودکان این برداشت را خواهندکرد که شما چیزی فراتر از توانایی‌های آنها انتظار دارید. اما تشویق به این معنی است که من تو را آن‌طور که هستی می‌پذیرم، نه آن‌طور که می‌توانی باشی. کدام یک از این عبارات، اگر به شما گفته شود، احساس خوبی در شما ایجاد می‌کنند: «خیلی سخت است، خودم برایت انجام می‌دهم» یا «بله،‌خیلی سخت است، اما من به توانایی تو ایمان دارم» ؟ اگر توجه کنید،‌می‌بینید که مورد دوم بیشتر باعث برانگیزاندن احساس مثبت در شما می‌شود. اکنون به برخی مثال‌ها که در آن از کلمات تشویقی و غیرتشویقی به کار رفته است اشاره می‌کنیم.
به خاطر داشته باشید هر وقت فرزندتان را تشویق می‌کنید،‌به شکل‌گیری شخصیتی شاد و با اعتماد به نفس بالا در او کمک می‌کنید.
قدرت والدین
بسیار مهم است که والدین در تربیت فرزندانشان از قوانین و محدودیت‌های منطقی استفاده کنند که البته به مرور زمان و با رشد کودک باید تغییر کند. اگر والدین از روش‌های خشنی برای تسلط بر کودک استفاده کنند و خواسته‌های طبیعی آنها را سرکوب کنند، آن احترام به خود لطمه می‌بیند و در نتیجه دچار کاهش اعتماد به نفس می‌شود. وقتی احترام به خود کودک لطمه می‌بیند (یا رشد نمی‌کند)،‌کودک بالقوه به رفتارهای خشن و انحرافی ترغیب خواهدشد. کودکانی که احساس بی‌قدرتی می‌کنند اغلب نسبت به خود و دیگران رفتارهای تخریبی را پیش می‌گیرند. این عمل آنها تلاشی غیرقابل قبول برای به‌دست آوردن کنترل محیطشان محسوب می‌شود.


زنان شاد چه می کنند

زن , زنان شاد ,     نظر

محققان با بررسی و مطالعه عوامل شادی در زنان مختلف به این نتیجه رسیده‌اند که:

1. زنان‌شاد می‌دانند کامل‌گرایی با کمال گرایی متفاوت است، بنابراین به دنبال واقعی نگاه کردن به خود و نقاط ضعف و قوت‌شان هستند و نگاه آرمانی و اید‌ه‌آل‌گرایانه ندارند.

2. زنان شاد می‌دانند ارزش‌ آن‌ها بستگی به این ندارد که چه دارند و چگونه به نظر می‌رسند.برای آن‌ها مهم این است که از چه روابط موفق و سلامت احساسی برخوردارند.

3. زنان شاد می‌دانند تنها خودشان هستند که می‌توانند کاری برای شادبودن خود انجام دهند و نباید آن را به دیگری واگذار کنند و از دیگران انتظار داشته باشند.

4. زنان شاد درک می‌کنند امروز تنها روزی است که می‌توانند از آن مطمئن باشند.آن‌ها می‌دانند که از این روز چگونه بیشترین استفاده را کنند.

5. زنان شاد می‌دانند که با «نه گفتن» به دیگران فرصتی را پیدا می‌کنند که به خودشان «آری» بگویند.


6. زنان شاد اهمیت داشتن قدرت شخصی را درک می‌کنند و این باور را دارند که زندگی‌شان متعلق به خودشان است نه وابسته به دیگران.

7. زنان شاد قدرت انتخاب در زندگی را باور دارند بنابراین به انتخاب‌های زندگی‌شان توجه ویژه‌ای می‌کنند.

8. زنان شاد از قدرت بخشش مطلع هستند، چرا که می‌دانند بخشیدن به یک فرد کمک به او نیست بلکه کمک کردن به خودشان است.

9. زنان شاد برنامه ویژه‌ای برای وقت گذراندن با خود دارند و برای شاد زیستن برنامه‌ریزی‌ می‌کنند.

10. زنان شاد هرگز موقعیت‌های بد و اتفاقات ناخوشایند را فراگیر و همیشگی‌ نمی‌دانند و آن را شخصی ارزیابی نمی‌کنند.

11. زنان شاد می‌دانند که خوشبختی و شادمانی بدون تلاش و زحمت نیست، بنابراین در مواقع بروز مشکلات به دنبال حل مسأله و یافتن راه‌حل‌های منطقی هستند.

12. زنان شاد می‌دانند که در هرمرحله از زندگی، چیزی را از دست خواهند داد اما در مقابل، چیزی را هم به‌دست می‌آورند.

13. زنان شاد می‌دانند بخشی از هویت آن‌ها به شغل و کاری که انجام می‌دهند مربوط می‌شود، اما هرگز اجازه نمی‌دهند همه‌ هویت‌شان را کارشان رقم بزند.

14. زنان شاد می‌دانند که می‌توانند صاحب همه چیز شوند، اما لزوماً همه چیز را در یک زمان به دست نمی‌آورند.

15. زنان شاد می‌دانند نگرش مثبت، روابط ارزشمند و زندگی پرمعنا اجزای تشکیل‌دهنده‌ شادمانی و خوش‌بختی هستند.

16. زنان شاد خود را باور دارند، قدر‌شناس و عامل‌ هستند.

17. زنان شاد مقایسه نمی‌کنند زیرا می‌دانند همیشه کسانی وجود دارند که بیش از آن‌ها دارند.

18. زنان شاد می‌دانند اعتراف‌‌کردن به مسائلی که وجود دارد نخستین قدم برای تغییر دادن است.

19. زنان شاد به هر قیمتی وارد یک رابطه عاطفی نمی‌شوند.آنها ترجیح می‌دهند عشق برابر و پایدار و با‌ثبات را تجربه کنند.

20. زنان شاد به دنبال یادگیری و تغییر هستند و هیچ گاه قدرت خلاقیت خود را دست‌کم نمی‌گیرند.


وقت را تلف نکنید. به این موضوعات فکر کنید و آن‌ها را اجرا کنید. این 20 اصل به عنوان راز‌هایی برای تبدیل شدن به یک زن شاد زندگی شما را دگرگون می‌کند. فراموش‌نکنید که هیچ لوازم آرایشی به‌اندازه‌ «شادی» شما را زیبا نمی‌کند.

 
 

اگر کارتان را دوست ندارید، این مطلب را بخوانید

اگر از شغلی که دارید راضی نیستید نباید احساس کنید که دیگران شما را درک نمی کنند چرا که بخش قابل توجهی از افراد کارشان را دوست ندارند. برای اینکه احساس بهتری نسبت به کارتان پیدا کنید بهتر است نیمه پر لیوان را ببینید: اینکه شما حداقل شاغل هستید آن هم  در شرایطی که در ایران حدود 40 میلیون نفر اصلا کاری ندارند. احتمالا شما هم با وجود اینکه کارتان را دوست ندارید اما به این خاطر که نمی خواهید به این جمعیت 40 میلیون نفری بپیوندید هنوز استعفا نداده اید.  

بنابراین بهتر است از توصیه های مجله فوربس (Forbes) بهره ببرید. توصیه هایی که باعث می شوند احساس بهتری نسبت به کارتان پیدا کنید:

1- معاشرت با گروه ناراضیان را محدود کنید

 در هر کسب و کاری معمولا گروهی از همکاران وجود دارند که به طور دایم از شرایط کاری ابراز نارضایتی می کنند. چنین افرادی تقریبا از همه چیز مانند ساعات کاری گرفته، میزان حقوق و رفتار مدیران انتقاد می کنند. معاشرت با چنین افرادی باعث می شود که شما احساس بدتری نسبت به کارتان پیدا کنید و بر روی مشکلات کاری متمرکز شوید. به جای آن سعی کنید در محیط کاری با افرادی وقت بگذرانید که روحیه بهتری دارند.

2- میزان فعالیت های جذاب را افزایش دهید

با اینکه کارتان را دوست ندارید اما احتمالا از انجام برخی از فعالیت های کاری لذت بیشتری می برید. بهتر است از مدیر شرکت درخواست کنید که در مسئولیت های شما میزان چنین فعالیت هایی را افزایش دهد. در این صورت روز کاری جذاب تری را سپری خواهید کرد. حتی در برخی موارد می توانید درخواست کنید که بخشی که در آن مشغول به کار هستید تغییر کند. تغییر در بخش کاری در واقع باعث می شود که برخی از مدیران و همکارانی که روزانه با آن ها مشغول به کار هستید تغییر کنند و شاید همین تغییر باعث شود که بسیاری از مشکلات کاری شما حل بشوند.

3- یادگیری را آغاز کنید

یکنواختی از جمله عواملی است که باعث می شود علاقه فرد به شغلش کاهش یابد. اگر می خواهید از این تله یکنواختی فرار کنید بهتر است که شروع به یادگیری توانایی هایی بکنید که بر شغل شما تاثیرگذارند. برای مثال می توانید بخشی از وقت خود را صرف یادگیری نرم افزاری بکنید که برای کار شما مفید است و یا اگر برای مثال در شرکتی مشغول به کار هستید که با کشورهای دیگر رابطه تجاری دارد، در مورد تجارت بین الملل و نظام مالی جهانی مطالعه کنید. به طور کلی وقتی اطلاعات فرد در مورد زمینه ای که در آن مشغول به فعالیت است افزایش می یابد، جذابیت کار نیز برای او بیشتر می شود.


چگونه با ناامیدی مبارزه کنیم

زمانهایی وجود دارد که شما به واسطه خبرهای بدی که ناگهان به شما می‌رسد احساس ناامیدی می‌کنید و تا حدودی این خبرها به شما القاء شده است که باعث شده که شما به این ناامیدی برسید، احساسی که منجر به ناامیدی در کار و ازدواج می‌شود و احساس بدی که به شما دست می‌دهد و این حقیقت است.

اما واقعیت این است که ذهن انسان‌ها کاملاً به این مسائل واکنش نشان می‌دهد بنابراین شرایط دشوار و سختی که یک فرد در آن قرار می‌گیرد تاحدودی می‌تواند مسیر غلبه بر آن را پیدا کند و بدرخشد.

درحقیقت شیوه‌‌ای که مغز ما طراحی شده است امکان ندارد که این غم و اندوه طولانی مدت ادامه یابد.

بعضی زمانها ما نیاز به تلنگر داریم یک یادآوری ملایم که به ما کمک می‌کند که با ناامیدی خودمان کنار بیاییم و این دقیقاً آن چیزی است که در این مقاله آورده شده است.

بنابراین، احساس ناامیدی با اخبار بد دم‌دست و ناگهانی به طریقی احساس ناامیدی را در خودتان و احساس ناامیدی در کار و احساس ناامیدی در ازدواج برگردانده و شما آن را در خود انباشته می‌کنید.

مقابله با ناامیدی

مقابله با هر ناامیدی که ممکن است در محیط کار، روابط اجتماعی با دوستان باشد تا حدودی از یک روش خاصی تبعیت می‌کند البته گام‌هایی که برای مقابله برداشته می‌شود بر اساس شرایطی که فرد در آن قرار گرفته است ناامیدی را تغییر خواهد داد اما این موضوع به شدت شرایط بستگی دارد و گرنه نحوه برخورد یکی است.

مراحلی که در زیر می‌آید نحوه غلبه بر یاس و ناامیدی را نشان می‌دهد.

گریه، ‌لطفا گریه کنید

به یک پستوی مخفی بروید (گریه کنید) فیلمی غم‌انگیز تماشا کنید خودتان را در حمامی محبوس کنید،‌ زیر دوش آب بروید و هر آنچه را که دوست دارید انجام دهید اما گریه کنید.

 گریه کردن به اشتباه علائم ضعف گفته شده است به ویژه جایی که مردان بیشتر نگران این مساله هستند.

گریه کردن مکانیزمی است که همه هیجانهای درونی را تخلیه می‌کند، همچنین تمام استرس ها و تنش‌ها را از شما دور می‌کند و احساس راحتی و سبکی می‌کنید.

بنابراین اگر اشکتان می‌خواهد سرازیر شود جلویش را نگیرید و بگذارید سرازیر شود. تنها زمانی که شما به ذهنتان اجازه خلاصی از سموم را می‌دهید قادر خواهید بود که گام‌های مورد نیاز برای خوب شدن و التیام را بردارید.

اتفاقات را بپذیرید

هر چیزی که برایتان اتفاق می‌افتد را بپذیرید، ‌بسیاری از افراد می‌خواهند از زیر بار احساسات غم‌انگیز شانه خالی کنند چرا که برای آنها دردناک است اما تنها پذیرفتن واقعیت است که آنها را آرام خواهد کرد.

اتفاق ناامیدکننده‌ای که در زندگی‌تان روی می‌دهد را بپذیرید.

اما چرا پذیرفتن اتفاقات زندگی برای مقابله با احساسات ناخوشایند ضروری است؟

زیرا در این صورت شما افکارتان آرام نخواهد شد و شما با افکارتان کنار نخواهید آمد.

افکار منفی و ناامید کننده در آینده با کمترین تحریکی اوج گرفته و حتی بیشتر از آنچه که شرایط ایجاب می کند،‌ منجر به آزار فرد می‌شود.

خودتان را متحول کنید

برخی از افراد وجود دارند که به شدت به عمق فاجعه می‌روند و آنقدر در غم خود فرو می‌روند که حاضر نیستند که از آن شرایط بیرون بیایند.

انسانها در دلسوزی به خویشتن و فاز «وای بر من» مستعد هستند. اما اگر این فاز نگذرد و اجازه داده شود که احساسات بد در زندگی روزمره شما مداخله کند، در نتیجه بر بهره‌وری و آرامش ذهن شما تاثیر خود را می‌گذارد. این لحظه زمانی است که باید با خودتان بگویید که «دیگر بس است» و باید سعی کنید خودتان را تغییر دهید و به زندگی ادامه دهید.

خانه را به محل شادی تبدیل کنید

بدون شک، احساس ناامیدی از شکست‌های مکرر و شادی‌های اندکی که مردم به دنبالشان هستند بوجود می‌آیند.

در چنین زمانهایی چه کار باید کرد؟

بسیاری از چیزهایی که افراد باید واقعا انجام دهند این است  فیلم‌های خنده دار تماشا کنید که خنده شما را تضمین کند. اوقات خودتان را با فردی که به آن علاقه دارید بگذرانید. زمانتان را با افرادی که شما را خوشحال می‌کند، بگذرانید.

به دنبال ورزش‌های ماجراجویانه بروید. چای بنوشید. با افرادی که به طبیعت علاقه‌مندند روابط داشته باشید. کتاب بخوایند. گفتارهای بلندپروازانه بخوانید. کشف کنید که چه چیزی  در زندگی شما را به پیش می‌برد و اینها هستند که جایگزین افکار ناامید کننده و با راحتی خیال.

و اگر هیچ کدام از اینها به شما کمک نکرد، خودتان را مجبور کنید که بخندید و این خنده اجباری علائمی را به مغزتان می‌فرستد و شما را خوشحال می‌کند و احساس شما به آهستگی اما مطمئناً بهتر می‌شود و چیزهای دیگری که در این زمینه موثر است فهرستی از چیزهایی که شما را شاد می‌کند را در نظر بگیرید که کمک می‌کند تا بدانید که چگونه به بی خیالی و آرامش برسید.

با احساسات منفی مقابله کنید

در مورد رویداد غم‌انگیزی که رخ داده است بیندیشید  و آن را با آنچه که اتفاق افتاده است، در چشم‌انداز زندگی خود قرار دهید. آیا این مساله‌ای که برای شما بوجود آمده اثر ماندگار و طولانی مدتی در زندگی شما خواهد داشت. آنچه که اکنون اتفاق افتاده آیا در سالهای آینده برای شما مهم خواهد بود؟

اگر حلقه پاسخ‌ها به یک «نه»  برمی‌گردد پس شما می‌دانید که همه این چیزها به شکل جزر و مدی است که می‌گذرد.

در اینجا چیزی که در مورد آن فکر می‌شود، حتی اگر پاسخ‌ها در دایره «بله» مشخص باشد که آن معمولاً این چنین نمی‌تواند باشد.

در این گونه مواقع احساسات منفی منجر می‌شود که به درستی فکر نکنید، بنابراین آن چیزی که شما ممکن است به آن فکر کنید و در زمانی که عصبانیت و خشم شما کاهش می‌یابد، آن چیزی که بر جای می‌ماند، جدی نخواهد بود.

بنابراین،‌ افکار خودتان را به فهم اینکه احساسات منفی و اثرات آنها ماندگار نیستند باز کنید و از اکنون اجازه دهید که با آنها مقابله کنید.

برنامه‌ریزی کنید

آنچه که به شما کمک می‌کند تا به ناامیدی که شما را در درجات مختلف تحت تاثیر قرار می‌دهید دور باشید، کشیدن یک نقشه است.

لیستی از همه چیزهایی که از اتفاقات و رویدادها یاد گرفته‌اید بنویسید.

درسهایی که یادگرفته‌اید و مواردی که تجربه کرده‌اید و چیزهایی که به شما کمک کرد تا بیابید که کجا هستید و چرا این چیزها ضروری است چرا که آن کمک می‌کند که بدانید که چیزهای بیشتری درباره مردم و خودتان بدانید و اینکه چگونه شما باید یا نباید اگر اتفاقات مشابهی درآینده اتفاق افتاد واکنش دهید یا ندهید.

این همان چیزی که ما همیشه به دنبالش هستیم درسهایی که ما یاد گرفتیم و چیزهایی که می‌توانیم از یک اتفاق نتیجه‌گیری کنیم.

بعد از این شما یک طرح و نقشه دارید و تشخیص می‌دهید که با انجام آن احساس راحتی کنید و آن کمک می‌کند که شما آن را به راحتی یک مکالمه ساده با دوستان انجام دهید.

بعد از آن شما احساس راحتی بیشتری می‌کنید و این ناامیدی‌هایی که همواره شما را تهدید می‌کرد و احساس کاستی می‌کردید برطرف می‌شود و با این طرحی که شما برای مقابله با ناامیدی انتخاب کردید اکنون ایده‌ای دارید که نشان می‌دهد چه چیزی نیاز است انجام شود و چه دوره‌ای را باید پی‌گیری کنید.

بنابراین بعداً شما درباره بسیاری از چیزها کوتاه می‌آیید.

اما به خاطر بسپارید که همواره چیزهایی وجود دارند که باعث ناامیدی می‌شود اما آنچه که ما درباره آن باید بدانیم این است که چه چیزی مهم است.


ویژگیهای افراد خلاق کدام است؟

ویژگی‌های افراد خلاق

 گیلفورد اولین کسی بود که خلاقیت را اندازه‌گیری کرد، تست TTCT که حدود نیم ساعت به طول می‌انجامد، خلاقیت را اندازه‌گیری می‌کند، همچنین از دیگر خصوصیت خلاق‌ها می‌توان به مواردی مانند بهره‌گیری از هوش خود، داشتن حس زیبایی‌شناختی، انعطاف‌پذیری، استقلال در فکر و عمل، انرژی، تفکر در مورد مسائل و حل مسئله اشاره کرد، از طرفی خلاق‌ها اعتقاد عمیقی به آزادی دارند، با چشم باز و با دقت به جهان می‌نگرند، با ترس غریبه‌اند، تفکر نقادانه دارند و از نوآوری استقبال می‌کنند.

 خلاقیت کاربردی، در کشورهایی مانند کانادا و دانمارک در دوره‌های فلسفه آموزش داده می‌شود. اگر علوم اعصاب خلاقیت را بیاموریم توان خلاقیت بالا می‌رود و ارتقاء می‌یابد.

 در مطالعه‌ای که بر 757 کودک متولد شده سال 1910 در آمریکا به مدت 30 سال انجام شد، فاکتورهایی مانند سلامت عمومی، رشد و بلوغ، ازدواج، آموخته‌های اجتماعی و آموزشی، حرفه و شغل بررسی گردید و مشخص شد که از این تعداد فقط سه نفر خلاق محسوب می‌شدند که یک نفر کارگردان و دو نفر نیز نویسنده شده بودند، بنابراین، خلاقیت ارتباطی با بهره هوشی ندارد، اما حداقل هوش را لازم دارد.

افراد خلاق نسبت به قضاوت دیگران بی‌اعتنا هستند

 افرادی که در رشته خود تخصص دارند هدفشان را فراموش نمی‌کنند، عاشق هستند و نسبت به قضاوت دیگران بی‌اعتنا هستند، افراد خلاقی تلقی می‌شوند.

 سازمان آموزش فرهنگی سازمان ملل (یونسکو) 5 شهر را پایتخت ادبی جهان برگزیده است که یکی از آنها آیوا است. این شهر 80 سال است که مهمترین کارگاه‌های آموزش نویسندگی را تشکیل می‌دهد. دو دسته معلم در این کارگاه‌ها تدریس می‌کنند که یک دسته از آنها برندگان جوایز معتبر ادبی مانند نوبل هستند.

خلاقیت حاصل همکاری دو نیمکره مغز است

در قرارداد استخدام تدریس این افراد، از آنها اجازه گرفته می‌شود تا آزمایشهای جسمانی، عصبی و روانی، MRI و FMRI بر آنها انجام شود. یافته‌ها نشان داده است که خلاقیت حاصل همکاری دو نیمکره مغز است. همچنین مرکز خلاقیت، قسمت تحتانی لب پیشانی است و مراکز زیرقشری دوپامینرژیک در خلاق‌ها فعال‌تر است، همچنین افراد خلاق بیشتر از سایر افراد به دنبال نوآوری هستند.

 هر چند که برخی از آنها نیز به اختلالات روانی ـ خلقی مبتلا هستند. شواهد نشان می‌دهد که ابتلا به الکلیسم نیز در برخی خلاق‌ها دیده می‌شود.

 تحقیقات نشان می‌دهد که کودکان متولدشده از مادران مبتلا به اسکیزوفرنی خلاقیت بیشتری داشته هر چند که این اختلال و سوءمصرف مواد مخدر نیز در برخی افراد خلاق به چشم می‌خورد.

سوءمصرف الکل از عوامل سرکوب‌کننده خلاقیت است

بررسی‌ها نشان می‌دهد، ‌80 درصد نویسندگان معتبر مبتلا به اختلال دوقطبی بوده‌اند. دکتر آندره آسن معتقد است که قطع رابطه با واقعیت از عوامل محرک خلاقیت است، در حالی که سوءمصرف الکل از عوامل سرکوب‌کننده خلاقیت محسوب می‌شود.

 ارتباط نزدیکی میان ژن‌های دوپامین و سروتونین با خلاقیت وجود دارد. همچنین تحقیقات نشان می‌دهد که تعداد اتصالات و شلیک‌های عصبی در افراد خلاق بیشتر است و علاوه بر ژن و محیط، ویژگی‌های شخصیتی نیز در خلاق‌ها وجود دارد که موجب تمایز آنها از دیگران می‌شود.

خلاق‌ها خوش‌خوابند

 ارتباط با خواب و خواب دیدن، سیکل عادت ماهیانه، آهن خون و آهن موی سر، نقش عجله داشتن، مهاجرت، درجه تراکم مایع خاکستری نقاط مختلف عوامل فرعی مؤثر بر خلاقیت هستند، تحقیقات نشان می‌دهد که خواب اثر مثبتی بر شبکه های مسئول هیجان و روندهای مربوط به پاداش دارد، بنابراین می‌توان گفت که افراد خلاق خوش‌خوابند